âراستی
(ديروز يادم رفت بگم، اما به هر حال)
"روز استقلالتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون مبارک!" :-)
âفال و کف
ايستادن در صف نونوايی در کله صبح بعد از سالها و لمس بربری داغ خواب رو از سرت میپرونه و يه حس خوش کودکانه رو زنده ميکنه. خوردن صبحانه در خنکای سحر، در زير درختان بلند و کنار آب روان هم سر حالت مياره، هرچند که همراه ميشه با تک بيت فال حافظ توسط يه مهمون ناخوانده که آخر مناسبت هم از کار در مياد. کار آب بازی وقتی به استفاده از شلنگ ميرسه، به جاهای باريک ميکشه. مخصوصا که ماموران عزيز، انگار بر حسب انجام وظيفه، همکاری لازم رو در اين زمينه انجام ميدن. و در نهايت، يه مهمون ناخوانده ديگه که در اين ميان اين هياهو خيس شده، برات کف بينی ميکنه و مثلا کلی اميدوارت ميکنه. نه به اون فال و نه به اين کف!
âهمه چيز حکايت ميکرد از رنجيدگی. ديدن آن همه رنجيدگی لبها را می بست، چشمها را نگران ميکرد و عذاب وجدان را بس بيشتر ...