آن سوی مه    

Saturday, July 26, 2003

●ما ز ياران چشم ياری داشتيم ....
●شلوار آستين کوتاه

چقدر رانندگی در تهران با شلوار کوتاه در اين وانفسای گرما ميچسبه . فقط بايد مواظب باشين که مابين مبدا و مقصد مجبور نشين برای انجام اقدامات ضروری مثل بنزين زدن از ماشين پياده بشين!
●!The Mask I Wear Is Only ONE

آهنگ جديد Craig David/Sting قشنگه، اما نه به قشنگی آهنگی که تم اصليش از اونجا گرفته شده:



I'm not a man of too many faces ...
The mask I wear is one
Those who speak know nothing
And find out to their cost
Like those who curse their luck in too many places
... And those who smile are lost


Sting in "Shape of My Heart"/Ten Summoner's Tales



●قداست

روزمرگی داره قداست رو با خودش پاک ميکنه ميبره. قداست مکان ها رو ميگم. در طی سالهای دوری، هر وقت که برای ديدار مي اومدم، شايد خاطره ای ساخته ميشد و اين خاطره گره ميخورد به مکان وقوعش. در هر سفر بعدی، اگر گذارم به اون مکان مي افتاد، گذر از اونجا کافی بود که اون خاطره رو کامل و با جزييات برام زنده ميکرد. برای همين، بعضی از جاهای تهران برام خيلی عزيز بودند.

اما الان، بعضی از اين مکانها رو مرتب ميبينم. اين تکرار داره قداست اين مکان ها رو از بين ميبره. همراه با اين بردن، خاطره ها هم دارند کمرنگ ميشند. البته نه همشون. اما بيشترشون دارن يه خاصيتشون رو از دست ميدند. خصوصيت مکانيشون رو. حس عجييبه وقتی که داری قسمتی از گذشته رو از دست ميدی. حس عجيبه وقتی که چيزی که برات روزی مقدس بوده، عادی بشه. نميدونم اين خوبه يا بد. اما قداسته داره از دست ميره....

از همه اينها بگذريم، دلم برای بعضی از اون لحظه ها خيلی تنگ شده.
●Caveat

انگاری داری دستی دستی خودتو گرفتار ميکنی. هر چند بقول خودت يه caveat گذاشتی، اما يادت باشه که پيش پيش گفتم، به گرفتاريش نمی ارزه!
●پراکنده گويی

- خوش گذشت، مخصوصا قسمت اردشير و فرهاد و ليلی و جوليت بينوش خودمون :-)
xxxxx
- هاها، خوب شد قبل از پرسيدن سوال منظورمو فهميد وگرنه قضيه Sienfled و اپيزود از ياد رفتن اسم پيش می اومد!
xxxxx
- فقط کم مونده بود که امروز يکی بزنه زير آواز: "!!I got the brain, you got the look, let's make lots of money"... بابا بيخيال!
xxxxx
- مرسی زياد از اينکه اون برنامه رو يادآوری کردی و قانعم کردی که دوباره راهش بندازيم. اين مدت که وقفه افتاده بود، هی حس ميکردم که يه چيزی کمه. خودمم کلی بهش احتياج داشتم.
[Powered by Blogger]