آن سوی مه    

Friday, September 12, 2003

●روزهای آخر تابستان

انگار تمام اتفاق های تابستون با هم دست به يکی کردند که همين هفته های آخر بيفتند. تابستون آرومی بود. سرم من بيشتر از هر چيز، با کار گرم بود و اين تابستون بدون هيچ سفری گذشت. اما دو هفته است که مرتب برنامه های مختلف پيش اومده: يه عروسی، دو تا تولد، چند تا مهمون خارج از کشور، بدرقه دوستانی که بار سفر بسته بودند، تولد يه نوزاد، کنسرت و فيلم، مهمونی های مختلف، باغ و پيک نيک و چندتا گردهمايی های داخل و خارج از شهر. انگار همه برنامه ها بايد قبل از پاييز و شروع مدرسه ها بيفته. طوری شده که اين اواخر بغير از برای خواب شب و يا دوش گرفتن/لباس عوض کردن وسط روز، وقت ديگه ای رو خونه نيستم. کلی کار عقب افتاده هم دارم. تازه گاهی مجبور شدم از يه برنامه بزنم تا به اون يکی برسم. کلی خوش گذشته، با کلی آدم جديد آشنا شدم، چندتا رستوران عالی پيدا کردم و چند محل جديد و ناب رو کشف کردم. اما از طرف ديگه دلم برای کمی خونه بودن تنگ شده. ميدونم که اين شلوغی ها موقته و وقتی پاييز بياد، دوباره همه چی رو روال ميفته. اما اين بيرون بودن مداوم، باعث ميشه که آدم هم قدر اين همه اتفاق های خوب رو بدونه و هم قدر سکوت خونه رو.
●?What's In The Name

جالبه. اين اسمه داره حسابی رواج پيدا ميکنه. اون دفعه که ظاهرا مروجش من بودم، اما اين دفعه کاملا بدون دخالت من انتخاب شده. به هر حال وقتی در جواب سوالم اين اسمو به زبان آورد، ناخودآگاه يه لبخند بزرگ اومد تو صورتم. چراشو البته بهش نگفتم!
●انفجار

ترکيب دو چيز برای سلامتی بسيار مضره: دوستان خوب و غذاهای خوشمزه فوت کورت. حواست اينقدر سرگرم تعريف ميشه که از انواع غذاهای مختلف روی ميز همين جوری بدون توجه به حجمشون ميخوری. تازه وقتی که به خونه ميرسی که متوجه ميشی چيکار کردی. دارم ميترکم! اين شد دو بار و هنوز عبرت نشد!!


●KFC Air

بابا، روز به روز، اينچ به اينچ، اينجا داره ميشه آمريکا. مثلا دومين Foodcourt تهران دو ماهه که باز شده. اونهم بالای يه mall تقريبا واقعی، هر چند بدقواره و خيلی شلوغ. اين يکی بالای برج ميلاد نور قرار گرفته، و هر چند که دسترسی بهش زياد ساده نيست، جای نسبتا بزرگيه. شايد دو برابر جام جم. تعداد غرفه های غذايشم کم نيست، فکر کنم ۱۰-۱۲ تايی ميشد. غذاهای exotic هم کم نداره، مثل مجارستانی و اسپانيايی.حتی غرفه ايرانيش غذاهايی داشت که تا بحال اسمشون رو نشنيده بودم. از جهت دکوراسيون هم، هر چند نو هست، شيک نيست. انگار برای بعضی ها شيک بودن يعنی flashing lights! بجاش، همه جا تميزه و برق ميزنه. کيفيت غذاهايی رو هم که ما خورديم خوب بود. اما جالب تر اينکه خانم های مسيول تمام غرفه ها ، لباس متحدالشکلی شبيه مهماندارهای ايران اير به تن دارند. از اون طرف هم سايبان های تمام غرفه يه شکل و شبيه KFC هستن. بابا دايورسيتی، بابا کاستوميزيشن!

پ.ن: ترجمه فارسی Foodcourt ظاهرا ميشه "رستوران ملل".
[Powered by Blogger]