آن سوی مه    

Saturday, September 20, 2003

●باقالی پاييزه

يه "بعله" ساده در تابستان گفتن همان و حالا که پاييز رسيده "خر بيار و باقالی بار کن" همان! بايد ياد بگيرم بيشتر "نه" بگم.
●Mr. Not Much Bean

بالاخره چشم ما به اين so called مستر بين ايرانی، حميد ماهی صفت، روشن شد. والا اگه اين آقا بهترين کمدين ايرانی محسوب ميشه، که ديگه بقيه شون بهتره برن درام بازی کنن! درسته که ادای لهجه ها رو خوب در مياره، اما بغیر از چند تا جوک قديمی استرليزه شده، مگه چيکار ميکنه؟ تازه اين قدر در مقدمه و مواخره نصيحت و دعا ميکنه که آدم ياد کلاس تعليمات دينی دبيرستانش می افته! کاش اين همه که حرف از خارج رفتن ميزد، يه نگاهی هم به کمدين های خارجی مينداخت تا بفهمه Stand-up comedy يعنی چی!

در ضمن، شايد اين يکی از معدود رشته هايی باشه که هنرمند های ايرانی خارج از کشور، بخاطر شناخت بهتر کمدی، در اين زمينه بيشتر موفق بوده اند.
●در حاشيه کنسرت محمد نوری

- سه ساعت برنامه عالی از يه خواننده عالی، با آهنگ های پاپ و محلی. نوری با تک خوانی شروع کرد. اما بعد از اولين آهنگ، يک گروه کر به او محلق شدند و او رو در اجرای آهنگ ها همراهی کردند. صدای نوری رو قبل شنيده بودم، اما به قدرت و مهارت صداش تا اين کنسرت پي نبرده بودم. عجب صدايی! نوری ميتونست يه خواننده حسابی اپرا بشه. اين سه ساعت من به سختی رو صندليم بند شده بودم، چه در دست زدن و چه در حرکات کمی موزون و غيرموزون!

- آهنگ های نوری همه تقريبا عالی بودند. از ميون اونهايی که اجرا کرد، من "خموشيهای ساحل"، "آروزها" و يه آهنگ ديگه رو /خيلی/ پسنديدم. البته "نازنين مريم" رو هم در آخر خوند. همراهی آقای ميکده در بعضی از آهنگ ها با نوری خيلی خوب بود، مخصوصا همون آهنگ اخری.

- نوری کلی سرحال بود و با اعضای ارکستر و جمعيت کلی شوخی کرد. آدم در اين سن و سال به اين سر حالی و بپايی جای کلی تحسين داره.

- گروه کر ۶۰ نفری هم آهنگ های عالی اجرا کردند. هم آهنگ های لاتين اجرا کردند که منو ياد Christmas Carol انداخت و هم آهنگ های محلی ايرانی که کارشون حرف نداشت. بايد دوباره بگردم نوار پری زنگنه ام رو پيدا کنم.

- برنامه با نيم ساعت تاخير شروع شد که باز جای شکرش باقيه که تاخير زيادی با استاندارد های ايرانی نبود. مخصوصا که اگه شما خودتون دير کرده باشين!

- همراه بودن با اهل موسيقی در کنسرت مزيت های زياد داره. مثلا فهميدم سوپرانو، آلتو، تنور و باس در يه گروه کر به چي ميگن. همچنين همراه داشتن مترجم خارجی هم مفيده. مخصوصا وقتی که ترجمه همزمان آهنگ های ترکی و گيلکی رو بخواهی بدونی.

- جلوی در با بسته های Kellogg's و دو نوع دسر ايرونی پذيرايی شديم. دسر من که مزه سرلاک ميداد، بقيه رو نميدونم. cereal رو هم بدون شير داده بودند و بقول دوست cereal-خور عزيز ما: "کنسرتش فقط يک کم شيرش کم بود!"

- به مدير برنامه های آقای نوری پيشنهاد ميکنم که شلوار خواننده عزيز رو قبل از اجرای هر جلسه يه اطو حسابی بکشند.

- اين Sponsorship به روش ايرونيش هم منو کشته. بابا ديگه تبليغ قابلمه و قاشق چنگال دو طرف سن؟!

- و بالاخره اينکه: ويلون آلتو خوبه، کر پنجم از سمت چپ هم خوبه، اما فلوت يه چيز ديگه است! ؛-)

پ.ن: اگه بليطش گيرم بياد، يه بار ديگه کنسرت رو ميرم. هر چند که شنيدم، کيفيت صدای نوری بعلت سن بالا در روز های آخر کنسرت افت ميکنه.


●Ref is Beautiful

سر يخچال سرک کشيدن و ناخنک زدن به خوراکی های جور واجور. بعضی وقتها آدم اين لذت های ساده زندگی رو فراموش ميکنه. بعد هم TV ، مجله و يک کم کتاب و کمی کارهای عقب افتاده . اما خودمونيم يه روزش خوب بود، اما روز دوم حوصله ام سر رفت.
●Kidman

"Hours يا The Hours؟ مساله اينست!" البته که دومی درسته. اما خب، شانس من اين بود که کسی تلفن رو به موقع جواب نداد. و طبعا قانون مرور زمان رو در اين موارد نبايد از ياد برد!
[Powered by Blogger]