âHome Not Alone!
بالاخره برگشتند. دلم براشون حسابی تنگ شده بود. جالب بود شنيدن داستان يه سفر از دو ديدگاه مختلف. خلاصه کلام اينکه يکيشون وقت کم می آورده در حاليکه حوصله اون يکی بعد از دو سه روز حسابی سر رفته بوده! و آخر اينکه بعضی از اين اخلاقهای پست مدرن شون، منو کشته. قربون همون ديدگاههای سنتی ايرانی!
âWay to Go!
ديشب که خبر جايزه صلح نوبل رو شنيدم باور نميکردم. اما حالا ميبينم که کاملا بحق بوده و کلی هم مايه مباهاته. اميدوارم تاثير داخلی بردن اين جايزه، خيلی بيشتر از تاثير خارجيش باشه.
âMetaphor
ترکيب "کله پاچه برای سحری، Pina Colada برای صبحانه، ديزی برای ناهار، گردو برای عصرانه و دست آخر، چيپس و ماست برای شام".... چه شود!
â آخر کلاس
وسط خيابون، خانومه از ماشين بنز پياده ميشه، سگش رو توی پياده روی چند قدمی رو راه ميبره، در حاليکه شوهرش ماشين رو آروم در کنارش ميرونه!
âاز فيلم
Cop Land :
"!Being right is not a bullet proof vest"
âدلتنگی
- هوای اينجا آلوده ست، اما ميشه تحملش کرد ...
- ترافيک اينجا وحشتناکه، اما ميشه بهش عادت کرد...
- امکانات رفاهی اينجا کمه، اما ميشه باهشون ساخت ...
- وضع اقتصادی اينجا خوب نيست، اما ميشه قناعت کرد ...
- امکانات تفريحاتی اينجا خوب نيست، اما ميشه با تفريحات ساده و کوچيک سرگرم شد ...
- کار علمی خوب اينجا نميشه، اما ميشه يه کارهايی هر چند محدود کرد ...
دلم برای هيچ کدوم از اونهايی که از دستشون دادم، آب و هوای خوب، ترافيک مناسب، امکانات رفاهی عالی، وضع مالی خوب، کار علمی بالا تنگ نشده.
اما گاهی، دلم هوای سادگی آدمها و صداقت روابط اونجا رو ميکنه. رفتی اونجا، سلام منو برسون.
âWith a Lot of Interest
پيشنهاد ميشه که اسم "دفتر حفظ منافع آمريکا در ايران" تغیير داده بشه به: "دفتر حفظ منافع ايرانيان در آمريکا"! الحق هم کارشون حرف نداره: مودب، منظم و سر وقت. کاش سفارت خونه های ديگر تهران يک کم از اينها ياد ميگرفتند.