آن سوی مه    

Friday, November 07, 2003

●بدون هدف

- مثلا يه اسم ديگه برای اين وبلاگ گذاشتم که هر از گاهی بعضی مطالب رو به انگليسی بنويسم، اما نميدونم چرا يه دفعه نطقم کور شد!

- وقتی که تنها راه آدم برای فيلم ديدن، کانال ۲ ماهواره باشه، همين ميشه ديگه. يه روز The Cool Running رو تماشا ميکنی و روز بعد The Civil Action. هر چند اين آخری فيلم بدی نبود. به يک فيلمی خوب شديدا نيازمنديم!

- آخرين فيلم شيرين نشاط، The Last Word، به دغدغه های يک زن نويسنده ايرانی ميپردازه و به تازگی در نيويورک اکران شده. نميدونم اين فيلم به خوبی فيلم "طوبا"ش که پارسال در موزه هنر های معاصر نشون داده شد هست يا نه. ولی شديدا مشتاق ديدنشم.

- به يک کلاس سفالگری خوب هم نيازمنديم.
●Just Enough Persian

يه بار در مورد فرهنگ عاميانه جديد نوشتم. حالا هم، برای دوستانی که بعد از سالها به ايران برميگردند و مايل هستند صحبتهای عاميانه نسل جوان امروزی رو درست متوجه بشند، کتاب "فرهنگ لغات زبان مخفی" نوشته دکتر سمايی رو پيشنهاد ميکنم. چند نمونه از کلمات ثبت شده در اين فرهنگ لغت را با هم می خوانيم:

آبگوشت به بالا: سطح بالا، "داری سطح بالا حرف ميزنی."
اپل عقب افتاده: اتومبيل ماتيز، "يه اپل عقب افتاده اونجاست."
اف جی اس: (مخفف فول جواد سيستم) مردی کاملا شبيه روستايان يا با آداب شهرستانی، "يارو اف جی اس اومد"
بوق: شخص يا شيی که ظاهر آن سخت متفاوت با ديگر اشخاص يا اشيا باشد، "پيرهنت خيلی بوقه"
پاناسونيک: (از نام تجاری پاناسونيک) دختر، "چندتا پاناسونيک تو کوچه بودن"
پژو حسرتی: پيکان مدل RD، "يه پژو حسرتی خريده"
تايتانيک: (از فيلم تايتانيک) جوان پيرو مد، "يارو تايتانيکه"
تفلون: کسی که جذابيتی ندارد، آدم نچسب، "خيلی تفلونه"
جردن جنوبی: جوان ساکن پايين شهر که تقليد جوانان شمال شهر را ميکند، "جردن جنوبی رفت خونه"
جينگلی مستون: لباس يا اشيا غيرمتعارفی که توجه را جلب می کند، "چه کفش جينگلی مستونی"
مخ کسی را چت کردن: کسی را به تدريج رام و راضی کردن، "خلاصه مخشو چت کردم"
حاصل ازدواج فاميلی: اتومبيل ماتيز، "با حاصل ازدواج فاميليش تصادف کرده"
دبل زی: ( از double Z) مردی که سخت از همسرش بترسد، "کار تو از زن ذليلی گذشته، تو دبل زی هستی"
زيپ کشيدن: ساکت شدن، "زيپتو بکش"
زيدوفسکی: ( زيد عربی + وفسکی روسی) دوست دختر يا پسر، "شنيدم با زيدوفسکيت رفتی بيرون"
ژوليت: مامور انتظامی، " مواظب باش، ژوليته ها"
سيم بکسل دادن: با ايما و اشاره رضايت خود را دادن برای دوستی با جنس مخالف، "يارو داشت سيم بکسل ميداد"
سيم ثانيه: بلافاصله، همان سه سوت، "تو سيم ثانيه پول دار شدم"
شکلات: کسی که برای تملق خبرچينی می کند، "برو پی کارت شکلات"
عروس دهاتی: پژو پرشيا، "اين عروس دهاتيا چه سرعتی دارن"
و ....

پ.ن: اين فرهنگ اين قدر غنی هست که حالا حالاها بايد لغت ياد بگيرم.
●The Neverending Story

.... خبر آمد که "ما را ديگر به خير تو اميدی نيست ... You're History"...
[Powered by Blogger]